چون وسواس چهارچوبی غیر واقعی و غیر معقول در ذهن فرد مبتلا ایجاد میکنه و فرد رو وادار به تحمیل اون چهارچوب به ذهن و رفتتر و زندگی دیگران نیز میکنه.
حواشی رفتاری عادی آدمها برای وسواسی غیر قابل درک و غیر قبوله در نتیجه غالبا از دست دیگران و خصوصا شریک خود ناراضی، دلخور و منتقدانه رفتار میکنه.
ذره بین بیمارگونه یک وسواسی در زندگی عاطفی اش همچون تمرکز شعاع نور خورشید که بچه ها روی کاغذ و مورچه های بیچاره میندازند، موجب سوختن رابطه اش و فرصتهای عاطفی اش میشه و در طول زمان خودش با اطرافیانش و اطرافیانش با او طلاقی عاطفی میگیرند.
وسواسی هرگز در دنیای همیشه منفی خودش که چهارچوبی فولادین و تحمیل کننده داره متوجه این ضرر روانی به خودش و دیگران نمیشه و در نتیجه حتی در یک رابطه عاطفی صحیح، بی بهره از مواهب اون بدنبال ایرادی میکروسکپی برای رسیدن به ایده آلی مرضی و غیر ممکن میگرده.
رابطه عاطفی برای وسواسی که درمان نشده و ذهنی که از وسواس به بیرون پرورش پیدا نکرده نه تنها خوب و مفید نیست بلکه بسیار سنگین و آزاردهنده است